روزی برای یادِ نگارِ سخن
بیستمِ مهرماه در ایران، به نامِ روز بزرگداشتِ حافظ شیرازی شناخته میشود. در این روز، دلباختگانِ سخن و ادبِ پارسی، یادِ آن فرزانهٔ شیرینسخن را تازه میکنند؛ شاعری که زبانِ پارسی را به اوجِ نغزی و ژرفا رسانید.
حافظ، نه تنها سرایندهای چیرهدست بود، که آیینهای از خرد، مهر، و ایمانِ راستینِ ایرانی به شمار میرود؛ او در سرودههای خود، پیوندِ میانِ عشق، راستی، و پرهیز از ریا را چون نخِ زرین در سراسرِ دیوانش میتاباند.
نگاهی کوتاه به زندگانیِ حافظ
خواجه شمسالدین محمد حافظ در سدهٔ هشتم هجری در شیراز چشم به جهان گشود. در روزگاری که نیرنگ و ستم در دربارها ریشه دوانده بود، او با سخنِ خود، راستی و خرد را چون چراغی در تاریکی برافروخت.
وی قرآن را از بر داشت و از همین رو «حافظ» خوانده شد. در سرودههایش، آیاتِ الهی با چکامههای نابِ پارسی درهم آمیختهاند و دل را به سوی نور و آزادگی فرا میخوانند.
سخنِ حافظ؛ آینهٔ جانِ ایرانی
در دیوانِ حافظ، همِ اندوهِ انسان و هم شورِ زندگی، در کنار هم میدرخشند. او از باده میگوید، لیک بادهاش، نمادِ شادمانیِ جان و رهایی از ریا است.
سخنش ریشه در فرهنگِ ژرفِ ایران دارد؛ فرهنگی که در آن، خرد برتر از زر، و مهر برتر از قدرت است.
بهراستی میتوان گفت:
«هر بیتِ حافظ، نگینیست از گوهرِ زبانِ پارسی.»
جایگاهِ حافظ در فرهنگِ ایران
در خانهٔ هر ایرانی، دیوانِ حافظ جایگاهی بلند دارد. ایرانیان در شادی و اندوه، از او فال میگیرند و پاسخِ دلشان را در آینهٔ شعرش میجویند.
او نه تنها شاعرِ یک روزگار، بلکه سخنگویِ جاودانگیِ فرهنگِ ایران است؛ صدایی که از سدهها پیش میرسد و هنوز در گوشِ زمان میپیچد.
سخنِ پایانی؛ میراثِ جاودان
در روزِ بزرگداشتِ حافظ، نیک است که بارِ دیگر به یاد آوریم:
- او پاسدارِ زبانِ پارسی بود.
- او آموزگارِ راستی و مهر بود.
- و او نمونهٔ فرزانگیِ ایرانی است.
بیاییم همانندِ او، سخنِ نیک بگوییم و راستی را در دل و زبان زنده نگاه داریم.
«در ازل پرتویِ حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.»

