چندی است ویدئویی از یک بلاگر به نام زینب موسوی در رسانههای همگانی دستبهدست میگردد؛ ویدئویی که در آن با گفتار ناشایست و واژگان هرزه، به شاهنامه و نام حکیم ابوالقاسم فردوسی ــ بزرگترین نگهبان زبان و فرهنگ ایرانی ــ اهانت شده است. این کار ناپسند، خشم و اندوه ایرانیان را برانگیخت و کارزارهایی در پشتیبانی از فردوسی و شکایت از اهانتکننده به راه افتاد.
با این همه، شگفت آنجاست که برخی رسانهها ــ از جمله تابناک ــ کوشیدند این خیزش مردمی را به «بازخورد جناحی اصولگرایان» فروبکاهند و با دستاویز «آزادی بیان»، رخداد را کوچک بشمارند. در اینجا چند نکته را باید یادآور شد:
فردوسی فراتر از جناح و دسته
فردوسی و شاهنامه نه میراث یک گروه، که سرمایهی همگانی ایرانیان است. کسی نمیتواند دفاع از او را به بازیهای سیاسی فروکاهد. هر ایرانی، از هر اندیشه و گرایش، وامدار فردوسی است؛ زیرا اگر او نبود، امروز زبان پارسی شاید در توفان تاریخ از میان رفته بود. پس پاسداشت فردوسی، وظیفهی ملی است نه «موضعگیری جناحی».

آزادی بیان، نه آزادی بیحرمتی
آزادی بیان نعمتی بزرگ است، اما آزادی هرگز بیکرانه نیست. آنجا که سخن، به ریشههای فرهنگی و نمادهای هویتی یک ملت لگد میزند، دیگر نامش آزادی نیست؛ بیحرمتی و هرزهگویی است.
در همهی جهان نیز مرزهایی برای آزادی هست: در اروپا، انکار هولوکاست جرم است؛ در آمریکا توهین به پرچم یا نمادهای ملی واکنش حقوقی و اجتماعی برمیانگیزد. پس چرا باید اهانت به شاهنامه ــ که ستون فرهنگ ایران است ــ با برچسب «طنز» یا «آزادی» توجیه شود؟

مغالطهی سنجش با شاملو
برخی کوشیدند رفتار این بلاگر را با نقدهای شاملو بر شاهنامه یکسان بگیرند. این سنجش نادرست و فریبنده است. شاملو ــ خواه درست یا نادرست ــ در مقام یک شاعر و اندیشمند دیدگاه خود را گفت. اما آنچه موسوی بر زبان آورد، جز ناسزا و هرزهگویی نبود. میان نقد اندیشمندانه و یاوهسرایی جنسی، فرسنگها فاصله است.
کوچک شمردن ماجرا، توهین دوباره
تابناک مدعی است که این واکنشها «برجستهسازی بیش از اندازه» بوده است. باید پرسید: اگر پاسداری از فردوسی بزرگ و شاهنامه، برجستهسازی بیجا است، پس چه چیزی باید برجسته باشد؟ مگر نه اینکه شاهنامه شناسنامهی ایرانیان و پشتوانهی زبان پارسی است؟ کوچکشمردن این رخداد، خود بیاعتنایی دیگری به فرهنگ ایرانی است.

گریز از پاسخگویی با بهانههای کودکانه
ادعای موسوی مبنی بر اینکه «قرار نبوده این بخش منتشر شود»، بهانهای کودکانه است. کسی که سخنی میگوید، باید در برابر پیامدهایش پاسخگو باشد. در فرهنگ ایرانی، همواره گفتهاند: سخن چو از دهن برون شد، در بند تو نیست.
سخن فرجامی
فردوسی نه تنها یک شاعر، که ستون فرهنگ و نگهبان زبان پارسی است. توهین به او، توهین به همهی ایرانیان و به هویت تاریخی ماست. دفاع از فردوسی و شاهنامه، محدود کردن آزادی نیست، بلکه پاسداشت فرهنگ، ادب و شرافت ملی است.
آنانی که با دستاویز آزادی، هرزهگویی را توجیه میکنند، باید بدانند:
آزادی بدون مرز و ادب، هرجومرج است؛ و هرجومرج فرهنگی، مرگ هویت ملی.
درخواست برخورد با زینب موسوی به دلیل توهین به شاهنامه، فردوسی و هویت ایرانی
درخواست برخورد قضایی با توهینکنندگان به شاهنامه، میراث ارزشمند فرهنگی

