آنگاه که به شهر بابل گام نهاد ، بوی صلح و سازش ، بوی مهر و آسایش از همه جا فریاد بر می آورد . در هر کوچه و برزنی ، در هر خانه ای سخن از او بود . زمانه با بانگی بلند می گفت که همه چیز به پایان رسید ، بدبختی ها ، آوارگی ها ، رنج ها و اندوه ها به پایان رسید و باید بگویم همه ی بدآیینی ها با آمدن او رخت بربستند . دوره و روزگاری نو خودنمایی کرد ، بردگان از گردنشان یوغ برداشته شد ، خانه ها آباد گشت ، دیوارهای ریخته از نو چون جوانه های درختان بهاری ، اوج گرفتند و باد مهر و دوستی در همه ی شهر بر چهره مردم بوسه می زد و بویی خوش از خود بر جا می گذاشت .
جهان، دیگر جهان گذشته نبود ، گویا همه چیز دگرگون گشته و روزگار مانند همیشه به راه خویش نرفته ، پادشاه پیروز دست نوازش بر سر مردمان می کشد ، مگر می شود؟ شاهان آشور و بابل و … تا مردمان را پوست نکنده و شهر را چون خاک بیابان ها نکرده و آن را شهر مردگان نمی کردند دست بر نمی داشتند .

این کوروش که بود که جهانی را آموزگار و رهبر بود ، او که بود که مردم دوستش می داشتند و برایش جانفشانی می کردند ، جهان در درازای تاریخ، او را کم داشت ، او باید می آمد تا جهان نو شود ،نوروز با آمدن او معنا گرفت . او بود که شاخه های سبز درختان مهر به زیر پای او افکنده گشت و مردم هلهله شادی سر دادند و وشتگران ( رقص کنان) به پایکوبی پرداختند. بابلیان او را ستایش کردند و یهودیان او را منجی خود دانستند . هر چه او را بخوانیم او برای ما پدر است . پدر مهربان که راه را به مردم نشان داد ، راه آزادگی و مردانگی . ارتش بزرگ او با صلح و آرامش به شهر بابل اندر آمد. او نگذارد هیچ رنجی به مردم سرزمین بابل برسد.او همایِ خوشبختی مردم بود که اینک از سایه او پر بهره بودند .
امروز ۷ آبان ماه است درست برابر روز سوم از ماه ارخسمنو بابلی ، در این روز کوروش بزرگ ، به شهر بابل گام نهاد و آغازگر موسم تازه ای( فصل جدیدی) از زندگی آدمیان بر پهنه گیتی است .این روز را به همه مردم ایران زمین شادباش می گوییم. آری کوروش ، بزرگ تاریخ است .

