نویسنده : آرتیمیتا
یادداشتی بر رخشاره مسیر سبز
برای من یادآور روزهایی است که در کنار خانواده با خاموش کردن لامپ به تماشای فیلم ها می نشستیم .مسیر سبز پر از گفتگو های پر پیمان بین نقش هاست پر از سخنانی است که در زندگی می توان از آن درس گرفت پر از درس که شاید در هیچ دانشگاه و دبستان و دبیرستانی به کسی آموزش داده نمی شود بله این فیلم از دیدگاه من آموزگاری است برای زندگی برای محبت ، برای دوست داشتن.
این رخشاره (فیلم ) نشان می دهد هستند انسان های پاکی که کسی برایشان ارزش قائل نمی شود و او تنهاست و جز خدا کسی نمی داند که او پاک و سپنتاست ناگاه برای گناه نکرده وارد مسیر سبز می شود و آنجاست که پاکی اش برای کارکنان آنجا نمایان می شود .
گاهی باید پاکی و بی گناهی کسی را فریاد زد و گرنه مانند《 پل اجکام》 محکوم به ماندن در این جهان می شوی شاید برای برخی ماندن دراین جهان و عمر طولانی آرزو باشد ولی برای 《پل》یک تنبیه است او دوست دارد زودتر به دوستانش بپیوندد و این جاست که گریه امانم نمی دهد.
خیلی خسته ام رئیس خسته از تنها سفر کردن تنها مثل یه چلچله زیر بارون خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه ازم بپرسه از کجا اومدم به کجا میرم یا چرا این قدر خسته ام از اینکه آدما همدیگر رو اذیت میکنن خسته از تمام دردایی که توی دنیا حس می کنم و می شنوم هر روز دردام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده های شیشه هست تمام مدت میتونید بفهمید ؟《جان کافی》
پارسی شده :
بسیار خسته ام رئیس ، خسته از تنها رهسپار گشتن ، تنها همچون یک چلچله زیر باران ، خسته از اینکه هیچ گاه دوستی نداشتم که کنارم باشد ، از من بپرسد از کجا آمدم و به کجا می روم یا چرا این اندازه خسته ام ، ازاینکه آدم ها همدیگر را آزار می رسانند ، خسته از همه ی دردهایی که درون جهان حس می کنم و می شنوم ، هر روزدردهایم بیشتر می شود درد درون سرم همچون خرده های شیشه می باشد همه ی این زمانها در می یابید ؟ ( جان کهوه ( قهوه یا کافی )